از تو آرامشی در جان من است که در چمنزارهایت و غروری که از ستیغ کبود کوههایت به آسمانت سرکشید و هرگز به پستی ها و زشتی ها نیالود از تو مردمانت را نه، کوههایت را، آسمانت را دوست دارم چشمه هایت، دشتهایت، از تو من کودکی هایم را دوست دارم از تو آواز قمری هایت را، پرواز بلند عقاب هایت، از تو آوای بادهایت را دوست دارم تمام فصلهایت را؛ زنبق های وحشی فروردینت تا کولاکهای خشمگین بهمن ماهت از تو سادگی هایت را، سیاه و سفید زاغی هایت را، از تو زیبایی هایت را دوست دارم
دیدگاهتان را بنویسید